ولادت | ۱۳۴۰/۰۸/۲۰ | بهار |
شهادت | ۱۳۶۰/۰۳/۰۵ | مريوان |
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
كسانيكه در راه خدا كشته ميشوند چون مردگان ندانيد, بلكه انها زنده هستند, نزد پروردگار خود روزي ميبرند.
مادر مهربانم انتظار دارم كه به اميدي پروردگار بزرگ صدام و صداميان نابود گردد, جنگ بزودي خاتمه پيدا كند و ما هم سالم به وطن برگرديم و باز هم به صحبتهاي سرگذشتم بپردازم و خبر نابودي صدام و پيروزي اسلام را به شما تبريك بگويم. برادرانم نااميد نباشيد كه من ديگر به وطنم سالم برنميگردم, ولي اميدتان به خدا باشد و دعاگوي امام خميني باشيد. مادر مهربانم و پدر بزرگوارم بحمد لله جاي ما خيلي خوب است و اميدوارم كه شما هم خوش و خرم بوده باشيد. ما را از تهران به منطقه مريوان اعزام كردند و ما حالا در مريوان مستقر هستيم.
برادرم توكل مهم نيست برگشتن من, ولي از تو خواهش ميكنم به نوشته وصيتنامه ام عمل نماييد و مرا شاد كنيد. (اگر به اميدي خدا شهادت نصيبم شد) برادرم توكل انچه به وصيت نامه ام با خط خودم نوشتم عمل كن تا شايد خداوند از گناهانم ببخشد و مرا نيز سرباز امام زمان قرار دهد.
پدر و مادر مهربانم و برادران عزيزم ديگر عرضي ندارم, بجز چند كلمه اي كه بايد بگويم, مبادا حرف دشمن را گوش بدهيد و به اين جنگ حق عليه باطل شك داشته باشيد.