ولادت | ۱۳۳۹/۰۵/۱۰ | بهار |
شهادت | ۱۳۶۰/۰۵/۱۸ | كرخه |
بسم رب الشهداء والصديقين
بعد از شهادت به وحدانيت خداوند ورسالت پيامبران بخصوص پيامبر اسلام وولايت دوازده امام اين وصيت نامه را درحالي كه ازصحت كامل برخوردار هستم مي نويسم….
من با رهنمودهائي كه از كتاب آسماني خود كه مي فرمايد «الذين آمنوا و هاجروا وجاهدوا في سبيل الله باموالهم وانفسهم اعظم درجه عندالله ولهم الفائزون» به سوي جهاد با دشمنان شتلفتم وعزيزترين چيز خود را در اين راه نثار نمودم تا هم به فرمايشات امام لبيك گفته وهم با نثار خون خود جان تازه اي به جامعه بدهم تا اينكه دشمن بداند كه آمار تانك وجنگ افزار براي ما ايمان مطرح است………
پدرم ميدانم كه با رفتن من شما ناراحت مي شوي ولي آيا مي داني كه دين درخطر است وآيا ميداني كه ما ازامام خود ئحسين درس شهادت آموخته ايم وآيا ميداني كه ما تبر ابراهيم ودم حيات بخش عيسي وكتاب نجات بخش محمد(ص) را به ارث برده ايم…پدر من يكي كه نميتوانم در خانه ساكت بنشينم وشاهد جنايات دشمن وفعاليت آنها برعليه دين خود باشم….من وما آب رود و رودخانه هستيم ولي دشمن آب مرداب…… ما بايد حركت كنيم تا بوي گند ما را نگيرد .اين همه جوانان پر ايمان كه صداي رگبارشان نداي آيه هاي قران وصداي تك تيرشان نداي پر طنين الله اكبر را سر ميدهد….ما را پر مسئوليتتر ميسازد…مگر مارا چه شده است كه امام زمانمان را تنها بگذاريم وشاهد شكست دين مان باشيم……پدر من افتخار ميكنم كه فرزند شماهستم.