به گزارش کمیته اطلاعرسانی دومین کنگره ملی هشت هزار شهید استان همدان، هنوز بوی دود غلیظ لاستیک سوخته، جایش را کاملاً به عطر یاس و اسپند و گلاب نداده بود؛ هنوز سوزش گاز اشکآور، جایش را به لبخند و بوسه نداده بود؛ هنوز شعار و فریاد، به سرود و سرور تبدیل نشده بودند که دوباره اتفاقی تازه، ما را به کارزار فرا خواند.
تا حدود همین چند سال پیش، کوچهها و خیابانها برایمان شده بود میدان مبارزه؛ اما حالا دشتهای عطشناک جنوب، با همه عظمتشان غیرت ما را امتحان میکردند. حالا دیگر فریاد کافی نبود، از مشت کاری برنمیآمد، اعتراض و دیپلماسی و سیاست خارجی، دستشان کوتاه بود. باید سلاح، به دست میگرفتیم و گرفتیم؛ باید صبر بیشتری میکردیم و کردیم؛ باید خون بیشتری میدادیم و دادیم.
حالا ما با دشمنی میجنگیدیم که پشتش را به یک دنیا گرم میدید؛ اما غم اسارت در غربت را هنوز نچشیده بودیم. نمیدانستیم اسیر عدهای درنده انساننما بودن یعنی چه؛ نمیدانستیم از دردِ زخم و شدت عطش و ضعف در میان شهری شلوغ، مُردن یعنی چه؛ باورمان نمیآمد این همه تیرگی. در دلمان نمیگنجید اینقدر سنگدلی، اصلاً به ذهنمان خطور نمیکرد تصویری چنین ننگین از انسان؛ امّا هرچه بود گذشت و فصل رهایی در آغوشمان کشید.
افزایش اسرای عراق نسبت به ما، آنها را به این فکر واداشته بود که طرح تبادل اسرا را بپذیرند؛ بنابراین در ۲۴ فوریه ۱۹۸۶ میلادی، قطعنامه ۵۸۲ به تصویب رسید و در بند چهار آن مقرر شد هر دو کشور، با همکاری کمیته بینالمللی صلیب سرخ در امور اسرای جنگی، هر چه زودتر تبادل اسرا را آغاز کنند.
در همین حین مجلس شورای اسلامی در تاریخ سیزدهم آذرماه سال ۶۸ مصوبهای را تنظیم کرد که طی آن در ۲۲ مرداد سال ۶۹، ستاد رسیدگی به امور آزادگان تشکیل و همه چیز برای استقبال از کبوتران زخمی و خسته وطن آماده شد.
نخستین گروه آزادگان سربلند، در ۲۶ مرداد سال ۶۹ به میهن بازگشتند و شور و خاطرات پیروزی انقلاب را در یادها زنده کردند. در طی ۸ سال دفاع مقدس، ۴۵ هزار رزمنده به اسارت ارتش تجاوزگر عراق درآمدند؛ ولی فقط ۴۰ هزار نفر از آنها به میهن بازگشتند.
شماری از این افراد، به علت همکاری نکردن ارتش عراق با صلیب سرخ و اعلام نکردن آمار دقیق اسرای ایرانی، مفقودالاثر شدند که وضعیت تعدادی از آنها تا به حال معلوم نشده است. شمار دیگری هم از این اسرا، زیر شکنجههای وحشیانه ارتش عراق و یا به علت عدم رسیدگی پزشکی و بهداشتی در زمان مجروحیت به شهادت رسیدند.
پس از بازگشت آزادگان به میهن، ۲۷۰ واحد ستادی در سراسر کشور تشکیل شد که وظیفه خدمت رسانی به آزادگان عزیز را برعهده داشت. دراینباره، باید یادآور شد که در سال تحصیلی ۱۳۷۵، بیش از پنج هزار و ۳۰۰ نفر از آزادگان سرافراز، موفق به راهیابی به عرصه علم و دانش در دانشگاهها شدند.
بیتردید، دوران سخت زندگی اسرای ایرانی در اردوگاههای عراقی، سرانجامی غرورآفرین و عزتبخش را با خود به همراه داشت. صبر و شکیبایی، ایثار، تسلیمناپذیری، تحمل شکنجهها و ناملایمات، داشتن روحیه قوی و شکستناپذیر، از جمله ویژگیهای بارز آزادگان ایرانی در دوران اسارت بوده است.
در این میان، سید علیاکبر ابوترابی، الگوی شاخصی بود برای اثبات مردانگی و دلیری. وی که در دوران پیروزی انقلاب از همراهان بیچون و چرای امام (ره) و اسلام به شمار میرفت، پس از پیروزی و پشت سر نهادن مبارزات سخت علیه رژیم ستمشاهی، از پذیرش پُستهای پیشنهادی سر باز زد و رفتن را بر ماندن ترجیح داد.
او به جبهههای جنوب شتافت و با حضور در ستاد جنگهای نامنظم، در کنار شهید مصطفی چمران، خدمات ارزندهای انجام داد و در شناساییها و عملیات مختلف، نیروهایش را با تدبیر فرماندهی کرد.
اگرچه تمامی آزادگان ایرانی نماد تابناک و درخشندهای از ایثار و صبر هستند اما در میان آنها، حاج آقا علی اکبر ابوترابیفرد معروف به سیدالاسراء، از درخشندگی خاصی برخوردار است؛ روحانی جلیلالقدری که بیش از ۱۰ سال رنج اسارت را به جان خرید اما در اسارت نیز از تبلیغ حق و انجام رسالت هدایت، بازننشست و در مخوفترین اردوگاههای رژیم بعث با کلام استوار و مرصوص خود، پشت گرم و دل آرام آزادگان بود.