به جماعت تعارف تکه پاره کردم که شما بفرمایید اما بیخ دلم برای حضور در سالن سر و دست میشکستم و با سرعتی بیشتر از آنچه رمق پاهایم بود خود را به داخل ورزشگاه ۶ هزار نفری شهید سلیمانی رساندم.
پرسون پرسون دنبال جایگاه خبرنگاری گشتم و مابین مسیر رفتن همه تن چشم شدم تا ببینم کدام قشر دل به دل شهدا دادهاند.
راستش انگار که هم رنگ و هم سن فارغ از زن و مرد بودن آذین مجلس شهدا شده بودند. حضوری که با پای دل رقم خورده بود و هرم گرم نفسهای شهدا را لبیک گفته بودند، خیره خیره آدمهایی که مثل چشمه میجوشیدند و سرازیر میشدند به محفل انس، نظاره میکردم و از همهمه حضور کیف میکردم.
با حواس پرت به این سو و آن سو بالاخره جایگاه خبرنگاری که جدایی از حضار دلداده به شهدا هم نبود پیدا کردم و مستقر شدم، جوری که همه سالن ۶ هزار نفری زیر پایم باشد و نکتهای از چشمم جا نماند و برکاتی از قلم نیفتد.
بیشتر از هر چیزی آمدنهای پشت هم مردم که به گمانم تمامی هم نداشت حاشیه افتتاحیه دومین کنگره ملی ۸ هزار شهید استان همدان بود، آمدنهایی که سِر داشت و به هوای شهدا رقم میخورد.
سوای حضور پرشور مردم همدانا، دختران نوجوانی هم درست میانه ورزشگاه پرچم سه رنگ و سرافراز ایران شده بودند و مشت نمونه خروار و همت ایرانی را به تصویر میکشیدند.
دخترانی که پای شهدا و وصیت شهدا، همان مردان همیشه مانای تاریخ ایستاده و خود را به محفل شهدا رسانده بودند، همان رفقای شهدا که در باور دشمن و دشمن صفتان نمیگنجد.
دخترانی که زیر سایه غیرت سردار همدانی رشد و نمو کردند و حالا به رسم ادای دِین با چینش کمنظیری پرچم ایران شدند، چنان بودنشان به دلم نشسته بود که واژهها در سرم میپیچید و وصفشان سودای دلم بود.
اما پرچم یکه تازه ایران زمین یک سو و تمثال شهدای این دیار از تقی بهمنیها و شهبازیها گرفته تا حاج میرزا سلگیها زینت دیگر ورزشگاه بود.
از تمثال شهید قهرمان دودانگه تا خواهر دباغ، فرمانده سپاه همدان که از همان اوایل انقلاب، مناسبات دنیا را بر هم زد و با عزت و شرف معنای زن در منطق اسلام شد.
تصاویری که هر کدام پشت نگاههای معصومشان کتابی از ایثار و معنایی جدید از عشق به وطن نهفته است؛ انگار که باید قلمها و مرکبهای عالم به خدمت گرفته شوند و ایثارها ترسیم شود.
در بحبوحه خیره شدنها و چیدنهای بهترینهای محفل شهدا؛ هنوز مردم همدانا چشمهوار میجوشیدند و بیقرار میآمدند و کنجی مینشستند و دمی آرام میگرفتند.
آرام آرام، مجلس شهدا با دعوت ویژه تک تک حضار از سوی شهدا با پخش سرود ملی و دخترانی که حال نقشه ایران شدند شروع و اولین نامی که طنین انداز شد، نام سردار شهید همدانی بود.
*یک ایران و یک سردار همدانی
محفل شهدا با میهمانان و آدمهای خاکی و صاحبانی همچون شهدا با یاد و خاطره شهید سردار همدانی عجیب حالی است، مهر دعوت برای منِ خبرنگار که صادر شده بود و لابد ما هم بین جماعت خانواده شهدا دیده شدیم.
اما تاریخ سرخ همدان هزار هزار خیل دلداده دارد، حرف که به تاریخ سرخ کشید رشادتهای علی آقا چیتسازیان، ستار ابراهیمی، حبیب مظاهری و علیرضا حاجی بابایی به جان لحظههایم افتاد.
شجاعتهای گردان غواصی جعفرطیار و خط شکستنهای عبادینیا و رضا ساکی و گواه اروند خروشان؛ حلبچهِ شیمیایی و ردپای عاشقی.
حماسههای جزیره مجنون، خرمشهر خونین، قلههای قراویز و بازیدراز اصلا همه صحنههای یکتای ایثار در گوشه به گوشه ورزشگاه ۶ هزار نفری همدان کنج به کنج چرخید و یادآوری شد.
باز هم زمان و زمین چرخید و سردار همه ایران، حبیب سپاه از مرصاد به حلب و شام و حریم حرم، رسید. باز هم یاد و خاطره حاج حسین بیخ دل همه حضار خانه کرد، سرداری به محبوبیت همه ایران.
*غیرت شهدایی
حاج حسین و حسن ترک و سعید قهاریسعید، گویی محفل امشب همدانیها به عشق جوانان به خون خفته برگزار شد، ۸ هزار از خودگذشته و دلداده که تا آخرین قطره خون پای بیعتشان ایستادند و تن در برابر تانک فدای خاک پاک این مرز و بوم کردند.
لالههایی که عملیاتهای پدافندی و آفندی، زمینی و هوایی، آبی و خاکی به ثمر نشاندند و بر تارک تاریخ نگین وار درخشیدند. شهدایی که هر چه روایت کنیم، نمایش بسازیم و کتاب بنویسیم، حقشان ادا نمیشود، ولی با کنگرهها، همایشها و تمثالها، یاد لالهها زنده میماند.
مابین زنده نگه داشتن یاد شهدا؛ خانواده لالهها هم تجلیل شدند آن هم به واسطه سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران، خانواده شهیدان بهادربیگی، خانواده حقگویان، خانواده شهید مدافع حرم سیدمیلاد مصطفوی و خانواده شهید امنیت، علی نظری.
سرود خوانده شد و به تک تک شهدای همدان تفال زده شد، شبیهسازی عملیاتهای به نام هم بود انگار که روح بچههای بی ادعای جبهه امشب در ورزشگاه حاضر بودند و ناظر.
در پایان مراسم شهدایی از ۵۳ عنوان کتاب، در حوزه مقاومت، دفاع مقدس و انقلاب، ۷۳ اثر مستند، پویانمایی و نمایش و تمبر یادبود ۸ هزار شهید استان همدان رونمایی شد.
ولی آخر تمام آنچه در گود ورزشگاه ۶ هزار نفری به پا شد، موشکهای بالستیک سجیل برافراشته سپاه بود که نشانگر توان و قدرت و توانمندی ایران به یمن خون همین شهدا.