• امروز : شنبه - ۱۴ مهر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 5 October - 2024
32

سردارشهید ابوالحسن خرم رودی را بیشتربشناسیم

  • کد خبر : 1172
  • ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۶:۰۴
سردارشهید ابوالحسن خرم رودی را بیشتربشناسیم
شهید ابوالحسن خرم رودی در نهم تير 1315 در شهرستان همدان به دنيا آمد. پدرش علي و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره كارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. در سال 1343 ازدواج كرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد. به عنوان سرتيپ ژاندارمری در جبهه حضور يافت. دوم مرداد 1367 با سمت فرمانده هنگ ژاندارمری در ايوان غرب بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد. پیکر این شهید بزرگوار در گلزار شهدای باغ بهشت زادگاهش به خاك سپرده شده است.

سرتیپ ابوالحسن خرمرودی در تابستان، شهریور ۱۳۱۵ در همدان به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۷ به ژاندارمری پیوست. مشغول به خدمت شد. او همیشه شاگرد اول بوده. به دلیل شاگرد اول بودنش محل خدمتش رو خود انتخاب می کرد. ابوالحسن پسر حاج علی در یک خانواده کوچک اما پاک و متدین زاده شد. او که در کودکی از مادر محروم شده بود تربیت صحیح و مردانه پدر از او شخصی با صلابت و جدی ساخت که بتواند از ۱۲ سالگی روی پای خود بایستدو با کار و تحصیل توام، اتکاء به نفس را بیاموزد و همین تلاش برای کسب حلال در سایه راهنمایی پدری متدین، جوهر عزت نفس بود که در او رشد می کرد و از او انسانی می ساخت که در همه فراز و نشیبهای زندگی خود را از شیطان دور نگه دارد و حلال و حرام خدا را خوب بشناسد و به آن عمل کند. با وجود کار سخت در حین تحصیل و قبول مسئولیت زندگی از همان اوان نوجوانی، همیشه در تحصیل رتبه های ممتاز را به خود اختصاص می داد. پس از پایان تحصیلات دبیرستان به نیروی دریائی پیوست و خدمت به میهن و مردم را از سواحل نیلگون خلیج فارس شروع کرد. پس از آن با طی دوره ای به عنوان افسر کارشناس پلیس راه به خدمت خود ادامه داد. شهید سرتیپ خرم رودی بیشترین دوران خدمت خود را در مناطق محروم سپری نمود و در همه حال هدفش خدمت به اسلام و مستضعفین بود. در زمینه شغلی ایشان شخصی پرکار و جدی بوده و از روحیه بسیار بالایی نیز برخوردار بودند. وی در زندگی خصوصی خود نیز همسر و پدری دلسوز و مهربان بود، و حاصل زندگی مشترکش پنج فرزند است، سه دختر و دو پسر كه همگی تحصیلات عالیه دارند. از نظر خصوصیا خلقی در درجه والایی قرار داشت و فوق العاده خوش اخلاق و رؤوف بود. فعالیت های شغلی و اجتماعی از همان اوایل خدمتش از آنجا که درد آشنا بود و شعله فروزان صداقت در دل داشت و هرگز نمی توانست با اعمال ستمکارانه و ضد مذهبی رژیم موافق باشد و همراه با فرماندهان وقت اختلاف و درگیری داشت، به دلیل آنکه در تمام طول خدمتش صادقانه و بدون هیچگونه چشم داشتی به مردم و وطنش خدمت می کرد رژیم که هیچگونه نقطه ضعفی از وی نداشت به بهانه های واهی برایش پرونده سازی می کرد و او را به مناطق محروم و مختلفی منتقل می کرد. اما او همچنان با اراده و ایمان محکم به خدمت خلق می پرداخت و این نقل و انتقالات به گونه ای بود که گاه فقط برای مدت شش ماه در یک محل مشغول خدمت می شد. با شعله ور شدن انقلاب به صفوف مردم پیوست و مبارزه را تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ادامه دارد. از آن پس چون به آرزوی دیرینه خود یعنی استقلال، آزادی میهن و جمهوری اسلامی دست یافته بود با تمام وجود به خدمت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران درآمد. در سال ۱۳۵۸ به عنوان فرمانده گارد ساحلی بندرعباس مشغول خدمت شد و در آنجا مبادرت به پاکسازی عده ای از بقایای طاغوت که مال دنیا تمامی هدفشان بوده و با گرفتن رشوه، عبور کالای قاجاق را نادیده می گرفتند کرد. یکسال بعد بنا به درخواست خودش به بوشهر منتقل شده، به عنوان فرمانده گارد ساحلی بوشهر شروع به کار کرد. در سال ۱۳۵۹ که حمله ناجوانمردانه رژیم بعث به انقلاب اسلامی ایران آغاز شد داوطلبانه به جبهه های جنوب (آبادان) عزیمت کرد. اما از آنجا که رفتن ایشان به جبهه های نبرد حق علیه باطل بدون آمادگی قبلی و خبر قبلی به خانواده بود بعد از حدود ۴۰ روز از جبهه ها به محل خدمتش (بوشهر) بازگشت، تا بار دیگر با عزمی راسخ تر تدارکات سفر دیگری برای جنگ با کافران بعثی را فراهم آورد چرا که با خود عهد کرده بود با دفع تجاوز دشمن و اتمام جنگ اسلحه را به زمین نگذارد. در اوایل سال ۱۳۶۰ داوطلبانه خود را به آبادان منتقل کرد و به عنوان فرمانده گارد ساحلی جمهوری اسلامی ایران به نبرد با بعثیون کافر پرداخت. در همان زمان در عملیات شکست حصر آبادان حضوری فعال داشت ایشان مدت یکسال و اندی در جبهه های جنوب بدون وقفه مبارزه کرد و در سال ۱۳۶۱ مجددا داوطلبانه به کردستان شتافت و در آنجا در ابتدای کار گردان رزمی کربلا را برای مبارزه با ضد انقلاب و گروهک های محارب تشکیل داده و به پاکسازی اطراف بوکان و سد بوکان اقدام کرده و خدمات ارزنده ای به نظام مقدس جمهوری اسلامی انجام می داد. از آنجا به فرماندهی هنگ سقز منصوب شده و به کرات با گروهک های ضد انقلاب بطور مستقیم و رو در رو در صف اول به مبارزه پرداخت و از آنان کشته و زخمی فراوانی گرفت. بعد از حدود ۲ سال و اندی از کردستان به استان لرستان منتقل گردید. هنوز ۹ ماه نگذشته بود که روح بلند پروازش طاقت دوری از جبهه و صفای رزمندگان اسلام، ابرمردان واقعی تاریخ را نیاورد و مجددا داوطلبانه به جبهه غرب منطقه دهلران منتقل و فرمانده محور دهلران شد. در آنجا بطور مستقیم به کرات با منافقین درگیر شده و هربار نیز در پیشاپیش افراد تحت امر خود در عملیات شرکت کرد و منافقین کافر را به درک واصل می کرد به نحوی که در پشت شهر دهلران محلی بنام گورستان منافقین ایجاد شده بود. در اواخر سال ۱۳۶۶ به فرماندهی ناحیه ایلام انتخاب شد و بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران و به دنبال آن حمله گسترده متجاوزین بعثی و منافقین کافر بطور مستقیم با نیروهای کافر درگیر شده و در صفوف اول با آنها به نبرد پرداخت. *** سخنان قصار شهید: همیشه اوقات باید در تلاش و کوشش باشیم تا بتوانیم پاسخگوی مسئولیت ها باشیم. *** گوشه ای از نامه شهید : فرزند عزیزم سلام سلام پدرت را که بگرمی آفتاب داغ و سوزان خوزستان و بپاکی دل عاشقان الله است بپذیر. سلام من از خوزستان عزیز و گرم است. سلام من از دشت عباس و عین خوش است. سلام من از مهران است. مهرانی که بتازگی به آغوش مام وطن بازگشت. مهرانیکه با خون عزیزان ما و بهترین و پاکترین انسانها آزاد شد. سلام من از دیار عاشقان بله دیار عاشقان، عاشقانی که گویا از دیار دیگرند. *** زندگی واقعا زیباست و زیباتر از آن جدال در حفظ این زیبایی است. حقی که خداوند تبارک و تعالی به ما زمینیان ارزانی داشته *** کسانی قدردان زندگی باشند و در راه بدست آوردن این حق و موهبت الهی جدال و فداکاری میکنندو جان میدهد تا بحق برسند *** حق گرفتنی است، پس برای گرفتن آن باید تلاش کرد.

ماجرای شهادت خرم رودی در روز عرفه/ فرمانده ای که با لباس بسیجی ظاهر شد

یکی از روزهای ماندگار در تاریخ دفاع مقدس حماسه “کوشک” در شهرستان ایوان است حماسه ای که با رشادت های مردم ایوان و دلاوری های رزمندگان اسلام در این خطه از میهن اسلامی رقم خورد.

دشمن در این حماسه ضربات مهلکی را دریافت کرد تا جایی که علاوه بر انهادم ادوات و تجهیزات جنگی و به خصوص تانک های بعثی، تعداد هشت نفر از نیروهای دشمن به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.

یکی از رزمندگان و فرماندهان وقت ایلام در آن زمان شهید خرم رودی بود؛ سرتيپ ابوالحسن خرمرودی در سال ۱۳۱۵ ه.ش در شهر همدان متولد گرديد؛ ابوالحسن پسر حاج علی در یک خانواده کوچک اما پاک و متدین زاده شد. او که در کودکی از مادر محروم شده بود تربیت صحیح و مردانه پدر از او شخصی با صلابت و جدی ساخت که بتواند از ۱۲ سالگی روی پای خود بیاستد و با کار و تحصیل توام، اتکاء به نفس را بیاموزد و همین تلاش برای کسب حلال در سایه راهنمایی پدری متدین ، جوهر عزت نفس بود که در او رشد می کرد و از او انسانی می ساخت که در همه فراز و نشیبهای زندگی خود را از شیطان دور نگه دارد و حلال و حرام خدا را خوب بشناسد و به آن عمل کند.

با وجود کار سخت در حین تحصیل و قبول مسئولیت زندگی از همان اوان نوجوانی، همیشه در تحصیل رتبه های ممتاز را به خود اختصاص می داد. پس از پایان تحصیلات دبیرستان به نیروی دریائی پیوست و خدمت به میهن و مردم را از سواحل نیلگون خلیج فارس شروع کرد. پس از آن با طی دوره ای به عنوان افسر کارشناس پلیس راه به خدمت خود ادامه داد.

شهید سرتيپ خرم رودی بیشترین دوران خدمت خود را در مناطق محروم سپری نمود و در همه حال هدفش خدمت به اسلام و مستضعفین بود. در زمینه شغلی ایشان شخصی پرکار و جدی بوده و از روحیه بسیار بالایی نیز برخوردار بودند. وی در زندگی خصوصی خود نیز همسر و پدری دلسوز و مهربان بود، و حاصل زندگی مشترکش پنج فرزند است، سه دختر  و دو پسر كه همگی تحصیلات عالیه دارند. از نظر خصوصیا خلقی در درجه والایی قرار داشت و فوق العاده خوش اخلاق و رؤوف بود.

فرمانده وقت هنگ ایلام در این حماسه آنچنان حضور یافت که سایر رزمندگان به دلیل لباس بسیجی که وی پوشیده بود در ابتدا وی را نشناختند.

ادامه این ماجرا و از دیگر دلاوری ها در این حماسه بزرگ را در گفتگو با یکی از رزمندگان حاضر در عملیات کوشک با هم در زیر می خوانیم.

رضا ناظری از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که در عملیاتهای ولفجر ۸ ، حماسه کوشک ، آزادسازی میمک ، کردستان و مهران حضور داشته است و در گفتگو با خبرنگار ما از خاطرات خود از حماسه ۵ مرداد ۶۷ شهرستان ایوان می گوید.

وی درباره آغاز درگیری در تنگه کوشک گفت : مرداد ماه سال۱۳۶۷ اواخر جنگ بود که قطعنامه اعلام و ارتش ایران عقب نشینی کرد ، عراق از این فرصت سوء استفاده کرد و از چهار محور اسلام آباد ، مهران، صالح آباد و سومار به قصد تصرف کامل استان های ایلام و کرمانشاه و ایجاد قرارگاه در آنها به ایران حمله کرد ، که البته این اطلاعات را از یک سرهنگ عراقی که بعدا اسیر شد گرفتیم.

ناظری افزود : در خانه بودم که شهید حاج بندر اسدی به من زنگ زد و گفت بیا تا جایی برویم کار دارم ، باهم تا نزدیکی های سومار رفتیم برعکس همیشه که صبور و آرام بود آن روز هیجان زده بود از شهر که بیرون رفتیم ، گفت سومار سقوط کرده و عراقی ها تا نزدیکی تنگه کوشک آمده اند ، برگشتیم به سپاه تا با فرمانده وقت آقای غلام کاظمی صحبت کنیم این در حالی بود که حدود یک ساعت پیش مهمات و نیروهای ایوان را برای کمک به صالح اباد فرستاده بودند.

این رزمنده ادامه داد : هرجور بود توانستیم ۳۲ نفر رزمنده را برای مقابله با عراق در تنگه آماده کنیم ، سلاح های ما شامل دو قبضه آرپی چی ، یک دستگاه موشک انداز ، ۵ موشک و تفنگ ژ۳ بود، در واقع آنچه که آنروز به وقوع پیوست نیروی ایمان و شهامتی مردان ایوانی بود که دشمن را زمینگیر کرد و گرنه سلاح های اندک ما کاری از پیش نمی برد.

نمونه ای از رشادت های مردم ایوان در حماسه کوشک/ اسارت هشت عراقی

ناظری بیان کرد : یکی از رزمنده ها که زن و دو بچه داشت، گفت درست است که مهماتمان کم است ولی اگر لازم باشد با نارنجک خودم را زیر تانک می اندازم تا پای دشمن به ایوان نرسد ، همه با هم عهد بسته بودیم که تا آخر مقاومت کنیم ، نیروهای عراقی فکر می کردند تنگه زیاد طولانی نیست و شهر زرنه و ایوان را به راحتی می توان تصرف کرد ولی با مقاومت جانانه نیروهای ایرانی شکست سختی خوردند.

همرزم شهیدان دوبرا و فلاحی ادامه داد: نزدیک غروب به تنگه رفتیم با بچه های رزمنده حرف زدیم و گفتیم اگر بخواهیم تنگه را به روی دشمن ببندیم دیگر نباید فکر عقب نشینی کنیم ، سه محور را غلام کاظمی مشخص کرد و گفت ، اگر این پیچ ها را ببندیم مردم می توانند فرار کنند و سالم بمانند ؛ بچه ها در محورها مستقر شدند ، درگیری با صدای الله اکبر یکی از رزمنده ها شروع شد ولی عراقی ها که خیالشان راحت بود که پیروز می شوند تانک ها را تا صبح روشن نکردند ، با کمک خداوند چند ماشین دیگر از رزمندها و نیروهای مردمی به کمک مان آمدند و بچه های سپاه صبح زود حدود ساعت ۴ رسیدند و درگیری شدت گرفت که موفق شدیم طی سه روز درگیری دو دستگاه تانک بسیاری از خودروهای نظامی و سنگین و تجهیزات آنها را نابود کنیم.

وی ابراز کرد : همچنین ۸ نفر از نیروهای دشمن بعثی را اسیر کردیم که در میان آنها فرمانده عراقی نیروهای حمله کننده به تنگه توسط برادر غلام کاظمی فرمانده وقت سپاه پاسداران ایوان دستگیر شد.

وقتی فرمانده با لباس بسیجی ظاهر شد

این رزمنده تصریح کرد : در این جنگ سه شهید دادیم ، شهید امیر سرتیپ ابوالحسن خرم رودی که فرمانده هنگ مستقل ایلام بود و به کمک ما آمده بود که به علت اصابت ترکش شهید شد ، شهید سیروس دوبرا که با گلوله مستقیم تانک به شهادت رسید و شهید شیخ عباس فلاحی که از ناحیه پا و کمر بشدت آسیب دیده بود و به علت خونریزی شدید شربت شهادت را نوشید.

وی ادامه داد : آنروز یادم هست شهید خرم رودی با لباس بسیجی ها آمده بود و ما او را نشناختیم ، به چند تا از بچه ها که کلاه عراقی های به هلاکت رسیده را بر سر گذاشته بودند تذکر داد که کلاه ها را از سر بردارید چون نجس اند.

ناظری در پایان تصریح کرد: یکی از خاطرات به یاد ماندنی آن روزها این بود که قبل از شروع درگیری با هم حلقه تشکیل دادیم و عهد بستیم تا زنده ایم نگذاریم پای دشمن به ایوان برسد.

لینک کوتاه : http://shohadayehamedan.ir/?p=1172

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت کنگره 8000شهیداستان همدان در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.